زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

زهرا امانت الهی

[جشن تولد چهار سالگی

1391/3/30 21:20
نویسنده : مامان و بابا
1,011 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم سلام . دیروز بالاخره با تاخیر تولدت رو گرفتیم . صبح که از خواب بیدار شدی حسابی سورپرایز شدی .

بابا و مامان سالن رو خیلی قشنگ تزیین کرده بودند . تو خیلی خوشحال شدی و کلی ذوق کردی . بعد از صبحانه مدام سراغ مهمونها را می گرفتی . بالخره عصر مهمونها کم کم اومدند . البته همه ی مهمانها نتونسته بودند بیایند .

اول  خاله اعظم و آریسا اومدند . عزیز و عمه فاطمه با زینب و زهرا نزدیک اذان مغرب  آمدند . مامانی   آقاجون  و عمو جواد  و خاله زینب با دایی جواد و عادل آمدند . عمو محمود    زن عمو     فائزه و علی هم ساعت 9 آمدند .

 آناهیتا کمی مریض بود مامانش و  آناهیتا دیرتر اومدند . عمو مجید براشون مهمون رسیده بود نتونستن بیایند . 

آقای هوشیار   بابایی   عمو مهدی    و عمو مسعود هم نیامدند . آنهایی که اودند قربون قدمشون دستشون درد نکند .

هدیه ی مامان و بابا : گردنبد طلا ( پروانه ) و زبان آموز کانگورو

هدیه ی عزیز -  آقا جون و مامانی - عمه فاطمه - عمو محمود  : پول

هدیه ی دایی جواد یه تخت دو طبقه ی ناز و خوشگل صورتی برای عروسکت

هدیه ی خاله اعظم : یه میز تحریر و صندلی خیلی خوشگل

هدیه ی خاله زینب : یه تاپ و دامن توسی که وقتی پوشیدی خیلی ناز شدی .

همه خیلی زحمت کشیدند و حسابی شرمنده مون کردند .

تو همه ی کادو ها رو باز کردی و کلی ذوق کردی . مبارکت باشه .

بعد از صرف شام از آنجایی که یازده تا از مهمونها نتونسته بودند بیایند کلی کیک - میوه - غذا و دسر اضافه اومد . بابا همه رو بین مهمونها تقسیم کرد .

شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت . فقط برای آناهیتا به خاطر رفلاکسش ناراحتم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)